تاریخ انتشار : دوشنبه ۹ بهمن ۱۴۰۲ - ۴:۴۹
کد خبر : 3019

به سرش ترکش خورد و شهید شد /نیامده‌ام جبهه که بخورم و بخوابم!

به سرش ترکش خورد و شهید شد /نیامده‌ام جبهه که بخورم و بخوابم!

پروین مؤمنی، خواهر شهید علیرضا مؤمنی از شهدای دوران دفاع مقدس، به نقل از همرزم برادرش تعریف می‌کند: «در منطقه برفی و صعب‌العبور گرده‌رش بودند. علیرضا احساس کرد نمی‌خواهند او را به عملیات ببرند. رو به فرمانده‌اش کرد و گفت: «اگه من رو نبرین، روز قیامت شکایت می‌کنم. نیومدم که بخورم و بخوابم.» فرمانده‌اش سر



پروین مؤمنی، خواهر شهید علیرضا مؤمنی از شهدای دوران دفاع مقدس، به نقل از همرزم برادرش تعریف می‌کند: «در منطقه برفی و صعب‌العبور گرده‌رش بودند. علیرضا احساس کرد نمی‌خواهند او را به عملیات ببرند. رو به فرمانده‌اش کرد و گفت: «اگه من رو نبرین، روز قیامت شکایت می‌کنم. نیومدم که بخورم و بخوابم.»

فرمانده‌اش سر دوراهی ماند! آخر علیرضا کوچک بود و شرایط عملیات سخت.کمی نگاهش کرد و گفت: «علیرضا! وقت زیاده. ان‌شاءالله توی عملیات‌های بعدی می‌بریمت.»

او بغض کرد و سرش را پایین انداخت. فرمانده نتوانست مقابل سیل اشکش مقاومت کند؛ قبول کرد.

با آن‌ها رفت و همان جا هم شهید شد.»

شهید علیرضا مؤمنی متولد سال ۱۳۵۰ بود که ۷ بهمن‌ماه سال ۱۳۶۶ در حالی که کم‌تر از ۱۰ ماه از ۱۶ سال عمر خود را در جبهه گذرانده بود، در عملیات بیت‌المقدس ۲ به سرش ترکش خورد و در مائوت عراق به شهادت رسید. پیکرش در گلزار شهدای امامزاده ذوالفقار گرمسار به خاک سپرده شد.

۲۱۹۲۱۵



Source link

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.